خاطرات نازنین زهرا

خاطرات بارداری

نازنینم همه هستی من میوه باغ بهشتم ک باقدم قشنگت روشنایی روب خانه منوبابات آوردی عزیزم ثمره ی عمرم وزندگیم پدرت هرگزامید نداشت ک خدای ارحم راحمین چنین فرشته زیبایی روبهش بده هرروزچشم انتظاربودتااینکه امیددل منوباباتوروشن کردی وبااومدنت رنگ بهشتی وامیدب خونمون آوردی هرگزروزی ک پدرت منو بردتاآزمایش بارداری بدمو فراموش نمیکنم انقد ذوق داشت ک تااومدن جواب تو آزمایشگاه موند باورت نمیشه وقتی خبر اومدن فرشتمونو بهش دادن توخونه خاله اعظم جلودر شروع ب رقصیدن کردباپاکت شیرینیش بایدقدربابای مهربونتو بدونی
23 مهر 1397
1